سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه اندیشناک پایان است، از فرو رفتن در آنچه نمی داند، باز ایستد و هرکه ندانسته به کاری بشتابد، خود را خوار کند [امام صادق علیه السلام]

کارشناسی تربیت بدنی ناحیه 2 سنندج

 

در حلقه کندوکاو، معلم نه‌تنها کندوکاو فلسفی را با کمک‌کردن به بچه‌ها برای درگیر‌شدن‌شان با ابعاد متافیزیکی و دیگر ابعاد مساله که با یکدیگر مورد بررسی قرار می‌دهند، تسهیل می‌کند، بلکه علاوه بر این تلاش می‌کند که کل فرآیند، ساخته مشترک درک همه بچه‌هایی باشد که در میان آنها تفکر توزیعی رخ داده است.             

                       

درآمد

می‌دانیم نقش معلم در ساختار حلقه کندوکاو شبیه به شیوه محاوره‌ای سقراط است. آیا مهارت‌های سقراطی برای یک معلم فلسفه کودکان کافی است یا معلم باید مهارت‌های دیگری را نیز یاد بگیرد؟

سقراط یک نمونه خوبی است برای آنچه ما از یک معلم فلسفه برای کودکان انتظار داریم. سقراط می‌خواست به طرف صحبتش در طول بحث بیاموزد که آنچه او گمان می‌کرده با اطمینان می‌داند، لزوما تا این اندازه یقینی نیست اما به‌نظر می‌رسد ما نباید در همه شیوه‌ها از سقراط پیروی کنیم. منظور این است که به‌نظر نمی‌رسد سقراط همیشه کندوکاو‌گر بوده است. آنچنان که یک معلم فلسفه برای کودکان باید باشد. گاهی اوقات حس می‌کنیم سقراط از پیش پاسخی را که می‌خواهد هم‌صحبتش به آن برسد، می‌داند یا از فقدان پاسخ آگاه است.

در حالی که در حلقه کندوکاو فلسفی، ما هرگز کندوکاو را با این هدف که باید به جواب خاصی برسیم یا هرگز به جوابی نرسیم، شروع نمی‌کنیم. ما نمی‌دانیم به چه چیزی خواهیم رسید، به همین دلیل از سوی معلم هیچ اقدامی برای رسیدن به این یا آن پاسخ صورت نمی‌گیرد. رفتار آموزشی معلم، متوجه شکل‌دادن به قضاوت بچه‌هاست، نه مجموعه جواب‌ها. برای کمک به دانش‌آموزان تا اینکه داوران بهتری شوند، اگر لازم باشد، معلم سوالاتی را می‌پرسد که آنها را برمی‌انگیزد تا در صورت لزوم در قضاوتشان تغییر ایجاد کنند، اصلاحاتشان را تعریف کنند، پیش‌فرض‌هایشان را مشخص نمایند و نتایج را تشخیص دهند، مثال نقض جست‌وجو کنند، از دیگران سوال کنند... لیست اقدامات آموزشی که توسط معلمان انجام می‌شود، بسیار طولانی است.

همچنین باید به‌خاطر بیاوریم که سقراط بیشتر اوقات در یک زمان با یک شخص بحث می‌کرد. این با وضعیت حلقه کندوکاو که ۲۵ تا ۳۰ نفر در آن درگیر بحث می‌شوند، بسیار متفاوت است. در این شرایط معلم باید از ارتباط دانش‌آموزان با یکدیگر مطمئن شود. به‌نظر می‌رسد جنبه اجتماعی نظیر جنبه عاطفی در محاورات سقراطی غایب هستند و این امر اختلاف زیادی بین نقش معلم فلسفه برای کودکان و نقشی که سقراط داشت، به‌وجود می‌آورد.

در حلقه کندوکاو، معلم نه‌تنها کندوکاو فلسفی را با کمک‌کردن به بچه‌ها برای درگیر‌شدن‌شان با ابعاد متافیزیکی، معرفت‌شناختی، اخلاقی و دیگر ابعاد مساله که با یکدیگر مورد بررسی قرار می‌دهند، تسهیل می‌کند، بلکه علاوه بر این تلاش می‌کند که کل فرآیند، ساخته مشترک درک همه بچه‌هایی باشد که در میان آنها تفکر توزیعی رخ داده است. به عبارت دیگر معلم با مداخله‌اش، تلاش می‌کند تا مطمئن شود که بچه‌ها گفته دیگران را درک می‌کنند و سعی می‌کنند برای مطالب گفته شده مثال نقض بیابند و گفته دیگران را از نو صورت‌بندی کنند...

بنابراین وظیفه معلم فلسفه برای کودکان این نیست که مطمئن شود طرف صحبتش استدلال او را دنبال می‌کند، بلکه وظیفه‌اش کمک به افراد درگیر کندوکاو است تا بتوانند همه استدلالات مطرح شده در طول بحث که شامل استدلالات خود او نیز می‌شود اما منحصر به آن نیست را پیگیری کنند.

حتی بیش از این معلم موظف است اطمینان حاصل کند، جنبه‌های عاطفی افراد درگیر کندوکاو در خدمت شکل‌گیری فرآیند کندوکاو است.

برای مثال برای انجام این کار، او سعی می‌کند به هر دانش‌آموز کمک کند تا به‌دقت به دیگران گوش دهند، به دیدگاه‌های مختلفی که در طول بحث مطرح می‌شوند، توجه کنند. در یک کلام او سعی دارد مطمئن شود که افراد برای بیان هر چیزی در طول بحث احساس راحتی می‌کنند، نه اینکه بترسند.

همچنین باید بپذیرد که شیوه فکر‌کردن خودش (به‌عنوان مثال شیوه سقراطی) تنها شیوه‌ای نیست که در حلقه کندوکاو باید پرورانده شود و همچنین شیوه نگاه‌کردن خودش به اشیا تنها چیزی نیست که باید تمرین شود. هدف این نیست که مطمئن شویم در پایان، ۲۵ سقراط خواهیم داشت بلکه هدف این است که مطمئن شویم ۲۵ نفر خواهیم داشت که به شیوه خودشان که بسیار متفاوت با شیوه‌ای است که سقراط داشت (یا معلم‌شان دارد) فکر می‌کنند. برای رسیدن به این هدف، معلم فلسفه برای کودکان باید مطمئن گردد هر کودکی این شانس را خواهد داشت که عقاید خودش را در حین کندوکاو بیان کند، حتی اگر در تضاد با دیدگاه معلمش باشد.

بنابراین معلم باید بیشتر و بیشتر آگاه شود که شیوه‌های مختلف فکر‌کردن و یاد‌گرفتن منشا غنا در حلقه کندوکاوند، نه منشا ضعف. گفتن این حرف از انجام‌دادن آن آسان‌تر است چرا که به‌نظر می‌رسد برای افراد بسیاری، در وهله اول، تفاوت (هرچه که باشد) چیزی هولناک است. همچنین کاری دشوار است.

 

پروانه قاضی‌نژاد             

روزنامه تهران امروز                    

دریافت مقال




افشین خوشگوار ::: چهارشنبه 86/7/25::: ساعت 10:43 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :3579
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<